اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سرگرانی

نویسه گردانی: SRGRʼNY
سرگرانی . [ س َ گ ِ ] (حامص مرکب ) خشم کردن . بی اعتنایی . || تکبر. ناز کردن :
در پای توام به سرفشانی
همسر مکنم به سرگرانی .

نظامی .


چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد.

حافظ.


در پهلوی او بنشست و با او ملاطفت کرده گفت ای خواجه این چه سرگرانی است . (هزار و یکشب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
سرگرانی کردن . [ س َ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی اعتنایی کردن . دلتنگی کردن : صیاد گفت ای غلام چرا سرگرانی میکنی . (هزار و یکشب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.