اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سرة

نویسه گردانی: SR
سرة. [ س ُرْ رَ ] (ع اِ) ناف . ج ، سُرّات ، سُرَر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناف . (غیاث ) (زمخشری ) (دهار). || میانه ٔ وادی و بهترین جای در وی و میانه ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- سرةالارض ؛ قوطولیدون . (یادداشت مؤلف ).
- سرةالبطن ؛ اقلیم رابع. (تاریخ بیهقی ص 27) :
سرةالبطن ربع مسکون بود
غرةالوجه ملک سلطان شد.

؟ (از ترجمه ٔمحاسن اصفهان ص 100).


- سرةالحوض ؛ قرارگاه آب در تک حوض . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- سرةالوادی ؛ میان رود. (مهذب الاسماء).
|| (ص ) امراءة سُرَّة؛ زن شادکن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که مردم را شاد کند. (ازاقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سره کردن . [ س َ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفتیش کردن . نیکو بنگریستن : و عارض او را بنگریستی و حلیه و اسب او را و سلاح او را همه سره کر...
صرح ممرد. [ ص َ ح ِ م ُ م َرْ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قصر رخشان و ساده و هموار. (آنندراج ). || کنایت از فلک است . (غیاث اللغات ) (آنندرا...
ویژنگه سره نامی است به زبان لکی (گ در زبان لکی به صورتی مخصوص خوانده می شود که صوت آن از بینی خارج می شود) که به کوهی اطلاق می شود در جنوب روستای تو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صاحب صره ٔ مختومه . [ ح ِ ب ِ ص ُرْ رَ ی ِ م َ م َ ] (اِخ ) لقب مردی است که بنقل صدوق به حضور امام غائب رسیده است . (ریحانة الادب ج 2 ص ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.