اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سعتر

نویسه گردانی: SʽTR
سعتر. [ س َ ت َ ] (ع اِ) دوایی است که آن را اوشه گویند. گرم و خشک است در سوم و آن صحرایی و بستانی هردو میباشد. بستانی را مرزه خوانند و آن سبزی باشد که خورند. این لغت را به این معنی در کتب طبی بصاد نویسند تا بشعیر ملتبس نشود و گویند عربی است . (برهان ). پودینه کوهی مفتح و محلل بلغم و ریاح و مشهی و ملطف اغذیه غلیظه و منقی مفسده و خوردن ادویه مسهله با آب سعتر مطبوخ مانع قی و مخرج کرم و رافع تخمه و عفونت غذا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گیاهی است که بزلف خوبان تشبیه کنند و فقرا از آن نان خورش سازند و خشک کرده و بدواً بکار برند و به فارسی آویشن گویند و در کتب طب بصاد نویسند تا بشعیر مشتبه نشود. (غیاث اللغات ). درختچه ای است بنام آویشن یا سعتر که بین جهرم و عباسی یافت میشود. (جنگل شناسی ص 281). آویشن . (مهذب الاسماء): سعتر فارسی و سعترخوزی از هریکی چهار درمسنگ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
صعتر فارسی . [ ص َ ت َ رِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ آویشن شیرازی . آویشن است که رنگ آن بسیاهی گراید.
صعتر بستانی . [ ص َ ت َ رِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شطریة ۞ .
صعتر هراقلیا. [ ص َ ت َ رِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ نوعی صعتر.
صعتر ایراقلاوطیقا. [ ص َ ت َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ قونیلا.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.