اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سعد

نویسه گردانی: SʽD
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن زنگی بن مودود از سلغریان فارس و پنجمین تن از اتابکان این سرزمین است . وی بسال 599 بر اتابک طغرل غلبه یافت و خود اتابک فارس گردید. و بسال 600 به طرف اصفهان حرکت نمود و بسال 602 کرمان را تحت اطاعت درآورد و بسال 614 عازم عراق شد.اتابک پس از مراجعت سلطان جلال الدین منکبرنی بایران آمد. و تاخت و تاز او در عراق تا سال 623 که وفات یافت ادامه پیدا کرد و دیگر اقدامی به لشکرکشی و جنگ نکرد بلکه اوقات خود را به بنای خیر از بازار و مسجد و رباط و حمام و انشاء قنوات و حصار دور شیراز و تربیت اهل علم و ادب گذرانید. وی ممدوح چند تن از مشاهیر شعرای فارسی است . رجوع به تاریخ مغول عباس اقبال صص 190، 383 - 385 و 387، 389، 390، 400، 539، 540 و شدالازار ص 212، 217، 218، 255، 269، 272، 273، 283 وجهانگشای جوینی ج 2 ص 97، 150، 151، 202 و تاریخ عصرحافظ ج 1 ص 3، 172 و تاریخ گزیده ص 508 و 820 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
دیر سعد. [ دَ رِ س َ ] (اِخ ) دیری است که میان سرزمین غطفان و شام واقع است . (از معجم البلدان ).
سعد بلع. [س َ دِ ب ُ ل َ ] (اِخ ) دو ستاره است بر دست چپ آبریز و میانشان سومین است گویند این آن است که سعد او را فرو برد. (التفهیم ص 112)....
سعد بها. [ س َ دِ ب َ ] (اِخ ) میر علیشیر نویسد: اشعار خوب دارد. از آنجمله این است :حاشا که مرا مهر تو ازدل برودیا خود از خاطر آن شکل و شمایل ...
سعد اصغر. [ س َ دِ اَ غ َ ] (اِخ ) در اصطلاح منجمان ستاره ٔ زهره است . (شرفنامه ) : مقرب ملک شرق و غرب سعدالدین که ناظرند به وی سعد اصغر و ا...
سعد اکبر. [ س َ دِ اَ ب َ ](اِخ ) ستاره ٔ مشتری . (آنندراج ) (غیاث ) : ای بنظم آراستن باسعد اکبر همنفس مدح سعدالملک مسعودبن سعدی گو و بس . سوزنی...
سعد بارع .[ س َ دِ رِ ] (اِخ ) رجوع به سعد و سعدالبارع شود.
سعد وقاص . [ س َ دِ وَق ْ قا ] (اِخ ) رجوع به سعد شود.
چغور سعد. [ چ س َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است از قراء و مراتع شیروان که آن را «چخور سعد» هم گویند و در سال 906 هَ . ق ....
حافظ سعد. [ ف ِ س َ ] (اِخ ) ازجمله ٔ مریدان میر قاسم انوار است ولیکن چون بی باک و ناپاک بود میر او را از خانقاه بیرون کرد، و فرمود تا خاک ن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.