اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سفالینه

نویسه گردانی: SFALYNH
سفالینه . [ س ُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) آنچه از سفال بوده . (برهان ). فخار. (دهار) :
چو می در سفالینه ٔ می فروش
ز ریحان ریحانی آمد بجوش .

نظامی .


دهند آب ریحان فروشان دی
سفالینه خم را ز ریحان می .

نظامی .


خریدار در گرچه باشد بسی
سفالینه را هم ستاند کسی .

امیرخسرو دهلوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.