سفق
نویسه گردانی:
SFQ
سفق . [ س َ ] (ع مص ) باز کردن در را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). در فاکردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || طپانچه زدن روی کسی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
صفق . [ ص َ ] (ع مص ) دست بر دست دیگری زدن در بیع یا بیعت . || فرود آمدن گروهی از اشخاص . || زدن مرغ هر دو بازو را که آواز برآید. || ف...
صفق . [ ص َ ف َ ] (ع اِ) آخر دماغ . || کرانه ٔ هر چیزی . || آب زرد که از چرم نو که بر آن آب ریخته باشند برآید. || بوی دباغ . || چرم ن...
صفق . [ ص ُ ] (ع اِ) کرانه ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ).
صفق . [ ص ُ ف َ ] (ع اِ) ج ِ صَفوق است . رجوع به صفوق شود.
صفق . [ ص ِ ] (ع اِ) یک در دروازه . (منتهی الارب ).
صفغ. [ ص َ ] (ع مص ) صفوف ساختن . (منتهی الارب ) ۞ (آنندراج ). || مالیدن به دست . (منتهی الارب ).