اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سفید

نویسه گردانی: SFYD
سفید. [ س َ / س ِ ] (ص ) سپید که نقیض سیاه باشد و به عربی ابیض خوانند. (برهان ). ابیض . (غیاث ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). رنگی است روشن ترین رنگها و رنگی است خارج از رسته ٔ اصلی و فرعی . این رنگ را بهر رنگ دیگر اضافه کنندروشن تر سازد. (فرهنگ فارسی معین ) :
بچهره چنان بود برسان شید
ولیکن همه موی بودش سفید.

فردوسی .


|| روشن :
شما را سوی من گشاده ست راه
بروز سفید و شبان سیاه .

فردوسی .


گذشت آن کز آن چرخ با اعتمید
چو شب دورباشی ز روز سفید.

اثیرالدین اخسیکتی .


بتشنیع و دشنام و آشوب و زجر
سفید از سیه فرق کردم چو فجر.

سعدی .


گفته باشد مگرت ملهم غیب احوالم
این که شد روز سفیدم چو شب ظلمانی .

حافظ.


|| کنایه از ظاهر و نمایان هم هست چه هرگاه گویند «سفید شد» مراد آن باشد که ظاهر و نمایان گردید. «سفید نشد» یعنی پیدا نشد. (برهان ).
|| درمک . سمید. و آن قسمی نان است که سبوس گرفته باشند. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
دیزج سفید. [ زَ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رازلیق بخش مرکزی شهرستان سراب . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
کاریز سفید. [ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان در بقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع در 9هزارگزی جنوب نیشابور. جلگه و معتدل و دارای 20 تن...
کانی سفید. [ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . واقع در 14هزارگزی شمال باختری دیواندره و 8هزارگزی ب...
کانی سفید. [ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان روانسه ٔ شهرستان سنندج واقع در 14هزارگزی جنوب باختری روانسه در کنار راه فرعی سنجابی به ...
کانی سفید. [ س َ /س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔشهرستان سنندج . واقع در 30هزارگزی شمال باختری دیواندره و 1هزارگزی شم...
کانی سفید. [ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج واقع در 10هزارگزی جنوب باختری جوانرود و دارای 30 تن سکن...
کانی سفید. [ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 60هزارگزی شمال خاور سقز. ناحیه ای است ک...
شاهی سفید. [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) نوعی سکه ٔ نقره معادل یک چهارم ریال بود که اغلب بعنوان عیدی می دادند و در شاباش بر سر عروس و داماد نثا...
صندل سفید. [ ص َ دَ ل ِ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صندل ابیض شود.
فلفل سفید. [ ف ِ ف ِ ل ِ س َ / س ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) میوه های فلفل رسیده را گویندکه با خیس کردن در آب قشر خارجی میوه را جدا کرده اند...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۸ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.