سقب
نویسه گردانی:
SQB
سقب . [ س َ ق َ ] (ع مص ) نزدیکی . نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (المصادر زوزنی ).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ثغب . [ ث َ ] (ع مص ) نیزه زدن . || ذبح کردن .
ثغب . [ ث َ ] (ع اِ) آب خوش که در کوهها در آبگیرها مانده باشد. ج ، ثِغاب ، اثغاب ، ثُغبان ، ثِغبان .
ثغب . [ ث َ غ َ ] (ع اِ)آبگیر در سایه ٔ کوه که آب خنک و خوش دارد و آنرا سردابه گویند. بقیه ٔ آبی که در وادی بماند. ج ، ثغاب .
ثغب . [ ث َ غ َ ] (ع مص ) گداختن یخ . || هلاک شدن و یا به این معنی تَغَب به تاء دو نقطه است .