اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سکنه

نویسه گردانی: SKNH
سکنه . [ س ِ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) مخفف اسکنه که برمه ٔ نجاران است و به عربی بیرم گویند. (آنندراج ) (رشیدی ). مخفف اسکنه است و آن افزاری باشد درودگران را که بدان چوب سوراخ کنند و بشکنندو آن را به عربی بیرم خوانند. (برهان ) :
که شکستی چو چوب را سکنه
سر و روی حروفم از شکنه .

سنایی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
سکنه . [ س َ ک َ ن َ ] (ع اِ) ج ِ ساکن . کسانی که در جایی ساکن شده و جای و مقام گزیده اند. (ناظم الاطباء).- سکنه ٔ صحرا ؛ درختان سبز و امثا...
سکنه . [ س َ ک ِ ن َ ] (ع اِ) قرارگاه سر از گردن . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
سکنه . [ س َ ک ِ ن َ ] (ع اِ) جای باش . ج ، سکنات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عالم دیگر : گر مختصر است عالم کون رای تو بدو نمی گرایدبخرام که ...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: منیکان menikān (سغدی با پسوند جمع آن) منیکل menikel (با پسوند جمع لکی اِل)***فانکو آدینات 09163657861
سکنه ٔ کانون . [ س َ ک َ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) کنایه از اخگر آتش و انگشت و زغال باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سکنه [ س ...
خالی و سکنه دو واژه ی عربی است؛ واژه ی جایگزین برای این همساخته (ترکیب) این است: اتیجن átijan (سنسکریت: átijana) **** فانکو آدینات 09163657861
ثکنة. [ ث ُ ن َ ] (ع اِ)مرکز جند. میانه و مرکز اجناد بر رایات . || مجتمع جند بر لواء و علم قائد خویش . مؤلف تاج العروس از المحکم نقل میکند ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.