اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سلاخ

نویسه گردانی: SLAḴ
سلاخ . [ س َل ْ لا ] (ع ص ) پوست کن . (غیاث ) (فرهنگستان ). آنکه پوست از گوسفند بیرون کشد. (مهذب الاسماء). آنکه پوست حیوانات از بدن بیرون کشد. (آنندراج ). کسی که گوسپند میکشد وپوست کنده بدکان قصابی حمل میکند. (ناظم الاطباء). پوست بازکننده از هر حیوانی :
هرچند میکشد بت سلاخ زنده ام
این است دوستان سخن پوست کنده ام .

سیفی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سلاخ . [ س َل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان کسایر بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، دارای 373 تن سکنه است . محصول آن میوه جات و انگور است . (از ...
سلاخ خانه . [ س َل ْ لا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که گاو و گوسفند را ذبح کنند و پوست آنها را بکنند. کشتارگاه . مسلخ . (فرهنگ فارسی معین ).- ا...
شکافنده-نکته سنج-ریزبین
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.