اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سلال

نویسه گردانی: SLAL
سلال . [ س َل ْلا ] (ع ص ) سله گر. (دهار). سله باف . (مهذب الاسماء). سازنده ٔ سبد. (ناظم الاطباء). || سله فروش . (دهار). || دزد چارپایان . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
سلال . [ س ُ ] (ع اِ) بیماری سل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سلال . [ س ِ ](ع اِ) ج ِ سل و سله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
صلال . [ ص ِ ](ع اِ) ج ِ صَلَّة. (منتهی الارب ). رجوع به صلة شود.
صلال . [ ص ِ ] (ع اِ) آستر موزه یا ساق موزه . (منتهی الارب ).
صلال . [ ص َل ْ لا ] (ع ص ، اِ) آب برگردیده رنگ و مزه . || طین صلال ؛ گل که از وی بانگ آید. (منتهی الارب ).
ثلال . [ ث ِ] (ع اِ) ج ِ ثَلة به بعض معانی . رجوع به ثله شود.
ثلال . [ ث َ ] (ع اِمص ) هلاک . هلاکی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.