اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سمت

نویسه گردانی: SMT
سمت . [ س ِ م َ ] (ع اِ) سمة. قرابت و خویشی . (ناظم الاطباء). || رتبه . مقام : و دانستیم رأی هند که این جمع بنام او کرده اند سمت پادشاهی است . (کلیله و دمنه ).
دزد بیان من است هر که در این عهد
بر سمت شاعریش نام برآمد.

خاقانی .


از سمت کتابت به رتبت وزارت رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
|| راه و روش . (ناظم الاطباء) : اگر شما بر سمت تدبیر من نروید سخن مرا نامؤثر شناسید، بشما همان رسد که ببوزینگان رسید. (سندبادنامه ص 80). و از سمت راستی بیفتند. (سندبادنامه ص 5). || داغ . نشان . (غیاث ) (آنندراج ) : شمس المعالی قابوس بسمت عدل و رأفت و انصاف و معدلت آراسته بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). خود را بسمت قصور و تقصیر منسوب و موسوم نگردانم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به سمة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صمت . [ ص َ ] (ع مص ) خاموش بودن . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). خاموش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). سکوت . || بسته ش...
ثمط. [ ث َ ] (ع اِ) گل گشاده یعنی تُنک و آبکی . وتول رقیق . || خمیر بسیار رقیق .
صوم صمت . [ ص َ م ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صوم الصمت شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.