اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سمل

نویسه گردانی: SML
سمل . [ س َ م َ ] (ع اِ) ج ِ سَمَلَة و سُملَة. به معنی اندک آب در بن خنور مانده یا عام است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به سمله شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سمل . [ س َ ] (ع مص ) پاک کردن حوض را از گل و لای . || صلح کردن میان قوم . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صلح افکندن میان قو...
سمل . [ س َ م ِ ] (ع ص ) کهنه (جامه ). (آنندراج ) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
به کسر س و سکون م. شن و ماسه در گویش کازرونی(ع.ش)
صمل . [ ص َ ] (ع مص ) زدن کسی را به چوب دستی . || سخت شدن و درشت گردیدن چیزی . || خشک و خشن گردیدن درخت بدان جهت که آب نیابد. || ...
صمل . [ ص َ ] (ع اِ) صمل الشجر؛ یبسی و خشونت درخت . (منتهی الارب ).
صمل . [ ص ُ م ُل ل ] (ع ص ) مرد قوی جثه ٔ گرداندام . || حافر صمل ؛ سم سخت و استوار. (منتهی الارب ).
ثمل . [ ث َ / ث َ م َ ] (ع مص ) ثمول . طعام وآب خورانیدن . || خوردن . || غم خواری کردن . || اقامت کردن . درنگی نمودن . || بیهوش شدن . ...
ثمل . [ ث َ / ث َ م َ ] (ع اِ) سعت عیش .یقال : اختار فلان دارالثمل ؛ ای دارالخفض و المقام .
ثمل . [ ث َ م َ ] (ع اِ) ج ِ ثَملة.
ثمل . [ ث َ م َ ] (ع اِ) مستی . || سایه .
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.