اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سمة

نویسه گردانی: SM
سمة. [ س ُم ْ م َ ] (ع اِ) سفره ای است از برگ خرما که زیرخرمابن گسترند تا خرما از درخت بر وی افتد. (منتهی الارب ). || (ص ) دروغ باطل . (منتهی الارب ).
- ابل سمه ؛ شتران بر سر خود گذاشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
صمة. [ ص ِم ْ م َ ] (ع ص ) مرد دلاور. دلیر. (مهذب الاسماء). || (اِ) شیر بیشه . || مار نر. || خارپشت ماده . || سربنده قارورة. ج ، صِمَم .
صمة. [ ص ِم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن طفیل بن قرة القشیری از شعرای عصر اموی است و در بادیةالعراق سکونت داشت و به شام منتقل گشت ، سپس به...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صمح . [ ص َ ] (ع مص ) گداختن گرما دماغ کسی را بگرمی خود. || تازیانه زدن کسی را. || درشتی کردن با کسی در سؤال و جز آن . (منتهی الارب ...
ابن سمح . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) یا ابن سمج . ابوالقاسم اصبغبن محمد غرناطی . از مشاهیر ریاضیین اندلس . نشأت او بغرناطه بوده است و با اینکه در ر...
شَمْعُون بِنْ صِمَحْ دُوران(عبری: שמעון בן צמח דוראן) که به نام رشبصد (רשב"ץ) خوانده می‌شد، خاخام، فیلسوف، ریاضیدان، ستاره‌شناس و پزشک یهودی‌است که در...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.