اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سنائی

نویسه گردانی: SNAʼY
سنائی . [ س َ ] (اِخ ) حکیم ابوالمجد مجدودبن آدم سنائی شاعر عالیمقدار و عارف بلندمقام قرن ششم هجری و از استادان مسلم شعر فارسی است . نام او را عوفی مجدالدین آدم السنایی و حاجی خلیفه محمدبن آدم نوشته اند و تاریخ گزیده نیز محمد ضبط شده است ، لیکن جامی و هدایت نام او را بهمان نحوکه آورده ایم ذکر کرده اند و اشارات خود او نیز نظماًو نثراً بر همین منوال است ، چنانکه درمقدمه ٔ منثور دیوان خود گفته و در حدیقةالحقیقة چنین آورده است :
هرکه او گشته طالب مجد است
شفی او راز لفظ بوالمجد است
شعرا را بلفظ مقصودم
زین قبل نام گشت مجدودم
زآنکه جد را بتن شدم بُنیت
کرد مجدود ماضیم کُنیت
و از معاصران او نیز محمدبن علی الرقا در دیباچه ٔ حدیقةالحقیقة نام وی را «ابوالمجدمجدودبن آدم السنائی » آورد و این اشاره مسلم میداردکه مجدالدین و محمد غلط و تحریفی است . در دیوان سنایی ابیاتی دیده میشود که در آن اشاره بنام دیگری برای شاعر است یعنی در آنها گوینده خود را «حسن » خوانده است مانند این بیت :
حسن اندر حسن اندر حسنم
تو حسن خلق و حسن بنده حسن
بهمین مناسبت بعضی از محققان معتقد شده اند که نام او اصلاً حسن بوده است و بعدها «مجدود» نامیده شده است . ولادت او باید در اواسط یا اوایل نیمه دوم قرن پنجم در غزنین اتفاق افتاده باشد و بعد از رشد و بلوغ و مهارت در این فن بعادت زمان روی بدربار سلاطین نهاد و بدستگاه غزنویان راه جست و با رجال و معاریف آن حکومت آشنائی حاصل کرد. بهر حال سنایی در آغاز بمداحی اشتغال داشت ، ولی نصیبی از اشعار استادانه خود نمیگرفت تا آنکه یکباره واله و شیدا شد و دست از جهان و جهانیان بشست :
حسب حال آنکه دیو آز مرا
داشت یکچند در نیاز مرا
شاه خرسندیم جمال نمود
جمع منع و طمع محال نمود.
سنائی چند سال از دوره ٔ جوانی خود را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذرانید و گویا در همان ایام که در بلخ بود راه کعبه پیش گرفت . قصیده ای به مطلع ذیل در اشتیاق کعبه سروده :
گاه آن آمد که با مردان سوی میدان شویم
یک ره از ایوان برون آئیم و در کیوان رویم .
بعد از بازگشت از سفر مکه شاعر مدتی در بلخ بسر برد و از آنجا بسرخس و مرو و نیشابور رفت و هر جا چندی در سایه ٔ تعهد و نیکو داشت بزرگان علم و رؤسای محل بسر برد تا در حدود سال 518 هَ . ق . بغزنین بازگشت . یادگارهای پرارزش این سفر دراز مقداری از قصاید و اشعار سنایی است که در خراسان سروده و کارنامه ٔ بلخ که در شهر بلخ ساخته است . بعد از بازگشت به غزنین سنائی خانه نداشت و چنانکه میگوید یکی از بزرگان غزنین خواجه عمید احمدبن مسعود خانه ای به وی بخشید. از این پس تا پایان حیات خود در غزنین بگوشه گیری و عزلت گذرانید. و در همین ایام است که به نظم و اتمام مثنوی مشهور به حدیقةالحقیقة توفیق یافت . در وفات او اختلاف کرده اند و سال وفات وی بقول تقی الدین کاشی 545 هَ . ق . است . مقبره ٔ سنائی در غزنین زیارتگاه خاص و عام است . غیر از دیوان مذکور چند مثنوی از سنایی باقی مانده که به اختصار نام میبریم : 1 - حدیقةالحقیقة و شریعةالطریقة؛ که آنرا الهی نامه نیز نامند و آن مهمترین مثنوی سنایی است . 2 - سیَر العِباد الی المعاد؛ مثنوی است بر وزن حدیقةالحقیقة که سنایی آنرا در سرخس سروده است . 3- طریق التحقیق ؛ مثنوی است بر وزن حدیقه و بر آن اسلوب که در سال 528 هَ . ق . یعنی سه سال بعد از اتمام حدیقه بپایان رسانید. 4 - کارنامه ٔ بلخ ؛ مثنوی است بر وزن حدیقه در پانصد بیت که ظاهراً نخستین نظم مثنوی سنایی است و آنرا «مطایبه نامه » هم میگویند. مثنویهای دیگر به نام عشقنامه و عقل نامه و تجربةالعلم از وی در دست است . رجوع به تاریخ ادبیات تألیف صفا صص 552 - 586، مجمعالفصحاء ج 1 ص 254، ریاض العارفین ص 196، مجالس النفائس ص 318، 332، 339، نفحات الانس ص 389، لباب الالباب ج 2 ص 117، 252، 257 و تاریخ ادبیات ادوارد براون (از سعدی تا جامی ) ترجمه ٔ علی اصغر حکمت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
سنائی . [ س َ ] (اِخ )حمدوسپاس.سنا.آفرینش. مهیارسنائی.شاعر معاصر-قرن21.مهیارسنائی؛تختی،عابد وُ عَبد وُعبیدِ مولا علی(ع) جهان پهلوان تختی زیرقرآن مرد...
حدیقه ٔ سنائی . [ ح َ ق َ ی ِ س َ ] (اِخ ) نام مثنویی ازسنائی شاعر معروف بوزن خفیف : فاعلاتن مفاعلن فعلن .
ثنائی . [ ث َ ] (ص نسبی ) لفظ دوحرفی (؟) (غیاث اللغة). || دندان ثنائی . هر دو دندان پیشین . (غیاث اللغة).
ثنائی . [ ث ُ ] (ع ص نسبی ) دوحرفی . لفظ دو حرفی .
ثنائی . [ ث َ ] (اِخ ) نام دو تن از شعرای عثمانی است یکی از آن دو از مردم مغنیسا است که ملازمت خدمت شهزاده سلطان مصطفی میکرد و سپس در ...
ثنائی . [ ث َ ] (اِخ ) حسین بن عنایت (خواجه ...) یکی از شعرای ایران . او در عهد سلاطین صفوی ملازمت خدمت ابراهیم میرزا داشت و دارای دیوانی ...
ثنائی . [ ث َ] (اِخ ) حسین بن غیاث الدین (خواجه ...) یکی از شعرای ایران . او به زمان اکبر شاه بهندوستان هجرت کرد و در1196 هَ . ق . درگذشت . ا...
ثنائی . [ث َ ] (اِخ ) شاعری از مردم ایران و او را منظومه ای است بنام باغ ارم و شاید همان ثنائی سابق الذکر است .
حسین ثنائی . [ ح ُ س َ ن ِ ث َ ] (اِخ ) مشهدی که در کلمه ٔ ثنائی در همین لغت نامه یاد شده است . در هدیة العارفین ج 1 ص 319 و 320در دو جلد یاد ...
درود بر دست اندرکاران لغتنامه دهخدا، سنایی غزنوی، کسی نیست جز همان حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی شاعر عالیمقدار و عارف بلندمقام قرن ششم هجری و از ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.