اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سنان

نویسه گردانی: SNAN
سنان . [ س َ ] (اِخ ) دهی است سه فرسخ میانه ٔ جنوب و مشرق شهر فسا است . (فارسنامه ٔ ناصری ). نام محلی کناره ٔ راه شیراز به جهرم میان فسا و دره ٔ زهری در 164000 هزارمتری شیراز. (یادداشت بخط مؤلف ). شهرکی است بناحیت پارس از میان پساو داراگرد، آبادان . (حدود العالم ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حصن سنان . [ ح ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) در بلاد روم است و عبداﷲبن عبدالملک مروان آنرا فتح کرد. (معجم البلدان ).
سنان گزار. [ س ِ گ ُ ] (نف مرکب ) نیزه عبوردهنده . سنان زننده آنچنان که کاری باشد : شهی که همچو سکندر سپهبدان داردسنان گزار و کمندافکن و خدنگ...
سنان گزاری . [ س ِ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل سنان گزار : تیغ صبح از سنان گزاری اوسپر افکند با سواری او.نظامی .
تلمیذ سنان . [ ] (اِخ ) ابوالحسین بن کشکرایا از مشاهیر اطبای عرب است و عیسوی مذهب بود و چون شاگردی سنان بن قره کرد به این نام مشهور شد. ...
مشکین سنان . [ م ُ /م ِ س ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از مژگان معشوق است . (برهان (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ) : نیزه بالاست خون غمزه ٔ توک...
سام بنی سنان . [ م ِ ب َ س َ ] (اِخ ) قلعه ای است در مغرب جبال صنهاجه مضاف الی بنی سنان . قبیله ای است که ممکن است از طایفه بربر باشد. (مع...
ربیعةبن سنان . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) ابن عمروبن عوف ... ابن ماکولا گفته است او صحبت حضرت رسول را درک کرد ولی مؤلف الاصابة می گوید ...
رشیدالدین سنان . [ رَ دُدْ دی س ِ ] (اِخ ) در نزدیکی بصره پا به عرصه ٔ وجود گذاشت و در سال 1193 هَ . ق . درگذشت . پیشوای اسماعیلیه و معروف ب...
ابراهیم بن سنان . [ اِ م ِ ن ِ س ِ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن سنان بن ثابت بن قره ٔ حرانی صابی (296-336 یا 338 هَ .ق .). مهندس و ریاضی دان ...
ابن سنان خفاجی . [ اِ ن ُ س ِ ن ِ خ َ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن محمدبن سعید خفاجی شاعر. مذهب شیعی داشته و از مردم حلب بوده است و در 466 هَ .ق...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.