اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سنی

نویسه گردانی: SNY
سنی . [ س ُن ْ نی ] (ص نسبی ) اهل سنت و جماعت . (برهان ). منسوب به سنت . مقابل شیعی :
تا هست خلاف شیعی و سنی
تا هست وفاق طبعی و دهری .

منوچهری .


وین سنّیان که سیرتشان بغض حیدر است
حقا که دشمنان ابوبکر و عمرند.

ناصرخسرو.


سنیان گویند که حاشا و کلا بلکه این دست و پا محسوس سخن گوید. (فیه ما فیه چ دانشگاه ص 107). سنیان گویند که این وقتی باشد که او یک لون نماید. (فیه مافیه دانشگاه ص 113).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ثنی . [ ث َ نی ی ] (ع اِ) شتر نر شش ساله . ماده شتر پنج ساله بششم درآمده . اسب ، گوسپند و بز و گاو سه ساله . ج ، ثنیان و ثناء. مؤلف کشاف اص...
ثنی . [ ث َ ] (ع اِ) دو تاه . ج ، اَثناء.
ثنی . [ ث َ ن ْی ْ ] (ع مص ) بازداشتن از حاجت . || واگردانیدن . || دوم شدن دیگری را. || دو تا کردن . ورمالیدن . || دوتا شدن . || کاری ...
ثنی . [ ث ِن ْی ْ ] (ع اِ) یک تاه از تاهها. ج ، اَثناء. || کار دوباره : لاثنی فی الصدقة. || گشت کوه و وادی . || نوردِ نامه . || دوم . ...
ثنی . [ ث ِ نی ی ] (اِخ ) نام محلی است در جزیره نزدیک بشر در مشرق رصافه . || محلی است نزدیک ادم نزدیک ذی قار و در آنجا آثار قدیم موجود ...
ام ثنی . [ اُم ْ م ِ ث ِ نا ] (ع اِ مرکب ) مادری که دو بچه آورده باشد. (از المرصع).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.