گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سواحل نویسه گردانی: SWʼḤL سواحل . [ س َ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ ساحل . رجوع به ساحل شود.- سواحل العبید ؛ بنده کنار ۞ . (یادداشت بخط مؤلف ).- سواحل العاج ؛ پیلسته کنار ۞ . (یادداشت بخط مؤلف ).- سواحل الذهب ؛ زر کنار ۞ . (یادداشت بخط مؤلف ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی سواحل همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پاسارل pāsārel (لکی) کرانه ها، کناره ها (دری) لیواران (کردی). ***فانکو آدینات 09163657861 صواهل صواهل . [ ص َ هَِ ] (ع اِ) ج ِ صاهِلَة. رجوع بدان کلمه شود. ج ِ صاهِل . (منتهی الارب ). رجوع به صاهل شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود