اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سؤال

نویسه گردانی: SWʼL
سؤال . [ س ُ آ ] (ع مص ) درخواست . (ناظم الاطباء). خواستن . (غیاث ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). خواهندگی . (یادداشت بخط مؤلف ). || پرسش . پرسیدن . || پرسش . استفهام . استفسار. (ناظم الاطباء). عرض و طلب . (ناظم الاطباء) (غیاث ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) :
دانا به یک سؤال برون آرد
جهل نهفته از تو بهامونی .

ناصرخسرو.


چون زآنچه نداندش بپرسند سوءالی
از هول شود زائل ازو حالش و هالش .

ناصرخسرو.


بس حلق گشاده بخرافات و محالات
کی بسته شود سخت بدین سست سوءالی .

ناصرخسرو.


کلیله جواب داد که ترا بدین سؤال چکار؟ (کلیله و دمنه ). مرد گفت : از این سؤال درگذر. (کلیله و دمنه ). || دریوزه گری . (ناظم الاطباء). دریوزه و گدایی :
ابوالمظفر شاه چغانیان که برید
به تیز دشنه ٔ آزادگی گلوی سؤال .

منجیک .


امروز همی از سؤال نالی
وآن روز بنالی از بی سوءالی .

ناصرخسرو.


التماس و استدعا تا کی شما را بازخواست کنم که بر عطای من انکار نمائید و مال من از سؤال دریغ ندارید. (جهانگشای جوینی ). خواهنده ٔ مغربی در صف بزازان حلب دیدم که میگفت ای خداوندان نعمت اگر شما را انصاف بودی یا ما را قناعت ، رسم سؤال از جهان برخاستی . (گلستان سعدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
سؤال . [ س ُءْ آ ] (ع اِ) ج ِ سائل . (ناظم الاطباء).
سوال . [ س َوْ وا ] (ع اِ) ج ِ سال . (ناظم الاطباء).
سو‌آل. ("و" با آوای پیش، "ا" آی با کلأه)، (ا)، (زبان مازنی)، پیشانی.
این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی پهلوی آفْراس می باشد
بی سؤال . [ س ُ آ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + سؤال ) بدون پرسش . (ناظم الاطباء). آنکه از کسی سؤال نکند. (آنندراج ).- بی سؤال و جواب ...
سؤال کردن . [ س ُ آ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرسیدن . پرسش کردن . در تداول ، طلب رفع حاجت کردن و گدایی کردن . (ناظم الاطباء).
شیرین سؤال . [ س ُ آ ] (ص مرکب ) با پرسش دلپذیر و نرم . شیرین سخن . (ازآنندراج ). که سوءالی خوش و دلپسند کند : وه چه خونهادر دل شیرین سوءالان...
جواب و سؤال . [ ج َ ب ُ س ُ آ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پاسخ و پرسش . سؤال و جواب .
گِدا، مُتِکَدی، یا دَریوزه‌گر به شخصی اطلاق می‌شود که از طریق درخواست کمک مادی از مردم ارتزاق می‌کند و با ایجاد حس ترحم از مردم پول می‌ستاند و این کار...
سؤال . [ س ُ آ ] (ع مص ) درخواست . (ناظم الاطباء). خواستن . (غیاث ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). خواهندگی . (یادداشت بخط مؤلف ). || پرسش . پرسیدن . ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.