اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سوزاندن

نویسه گردانی: SWZʼNDN
سوزاندن . [ دَ ] (مص ) سوزانیدن . (ناظم الاطباء). آتش زدن :
بسوزاندم هر شبی آتشش
سحر زنده گردم به بوی خوشش .

سعدی .


مبارک ساعتی باشد که با منظور بنشینی
به نزدیکت بسوزاند مگر از دور بنشینی .

سعدی .


|| (اصطلاح بنایان ) قناسی را بطور کم محسوس و بتدریج محو کردن . مالیدن و مسطح کردن و جز آن ، چون از جانبی برآمده باشد. (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خانه سوزاندن . [ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) سوزاندن خانه . کنایه از برباد دادن خانه و خانواده است .
ژووینیی سوزاندن . [ وین ْ دِ ] (اِخ ) ۞ نام کرسی بخش در ایالت «اُرن » از ولایت آرژانتان ، دارای راه آهن و 917 تن سکنه .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.