سوف
نویسه گردانی:
SWF
سوف . [ س َ ] (ع مص ) بوی کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) صبر. شکیبایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
صوف البحر. [ فُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) چیزیست شبیه به پشم که از صدف بزرگی در بحر مغرب گرفته میشودو ضماد او در قطع خون و اسهال سریعالاثر دان...
صوف الحجامین . [ فُل ْ ح َج ْ جا ] (ع اِ مرکب ) اسفنج . (از فهرست مخزن الادویه ). رجوع به اسفنج شود.