اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیاحت

نویسه گردانی: SYAḤT
سیاحت . [ ح َ ] (ع مص ) سیر کردن . رفتن بر زمین . (غیاث ) (از آنندراج ). گردش . بگشتن . (نصاب الصبیان ). رفتن در زمین . (دهار). سفر و سیر و گردش در روی زمین از شهری بشهری رفتن . مسافرت . زیارت . جهان گردی . جهان پیمایی . کیهان نوردی : تنی چند از روندگان متفق سیاحت بودند و شریک رنج و راحت . (گلستان ).
- امثال :
هم سیاحت است هم تجارت .
- سیاحت کردن ؛ گردش کردن . سیر نمودن . جهانگردی کردن :
اگر پارسایی سیاحت نکرد
سفرکردگانش نخوانند مرد.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: وشتاری vaŝtāri (پهلوی: vaŝtārih) ***فانکو آدینات 09163657861
سیاحت نامه . [ ح َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتابی که در آن سرگذشت سیاحت را نوشته باشند. (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.