اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیام

نویسه گردانی: SYAM
سیام . (اِخ ) نام کوهی است مابین سمرقند و تاشکند و بسمرقند نزدیک است . گویند مقنع خراسانی که او را حکیم بن عطا میگفتندبزور سحر و شعبده مدت دو ماه از چاهی که در عقب کوه سیام کنده بود، ماهی برمی آورد و آن ماه از پس آن کوه طلوع میکرد و تا پنج فرسخ در پنج فرسخ نور آن ماه می تافت . و بفتح اول هم آمده است . (برهان ) (از جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از غیاث اللغات ) :
نه ماه سیامی نه ماه فلک
که اینت غلام است و آن پیشکار.

رودکی .


اسب تو هنگام جَستن نسبتی دارد زباد
وقت آسایش نهادن دارد از کوه سیام .

فرخی .


مرکبی کو چو بیستون نبود
چون تواند کشید کوه سیام .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سیام . (اِخ ) کشوری در آسیای جنوبی در قسمت شبه جزیره ٔ هندوچین ، از شمال و مشرق به لائوس و کامبوج محدود است و خود در شمال و مغرب بیرمانی ...
ماه سیام . [ هَِ ] (اِخ ) ماهی را گویند که مقنع به سحر و شعبده تا مدت چهار ماه هرشب از چاهی که پایین کوه سیام بود برمی آورد و چهار فرسخ د...
سی ام . [ اُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) در مرحله ٔ سی . سی امین . (فرهنگ فارسی معین ) : و چندان توقف نمود [ عبداﷲ عامر ] که جور را بستد در سال سی...
صیام . (ع مص ) روزه داشتن . (تاج المصادر بیهقی )(ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). || (اِ) ج ِ صوم . (غیاث اللغات ). رجوع به صوم شود : تا نپذی...
صیام . [ ص ُی ْ یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ صائم . (منتهی الارب ). رجوع به صائم شود.
یک سی ام . [ ی َ / ی ِ اُ ] (اِ مرکب ) سی یک . یک حصه از سی حصه . یک جزء از سی جزء چیزی .
سی مهره ٔ صیام . [ م ُ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از سی روزه ٔ ماه رمضان . (برهان ) (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.