اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیر

نویسه گردانی: SYR
سیر. [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ سیرت .عادتها. خصلتها. (غیاث ) (فرهنگ رشیدی ) :
ای نه جمشید و به صدر اندر جمشیدسیر
ای نه خورشید و به بزم اندر خورشیدفعال .

فرخی .


بی فضایل سیر تو نتوانند گرفت
هر کجا آب نباشد نتوان کرد شناه .

فرخی .


داند ایزد که جز فریشته نیست
که در او این چنین سیر باشد.

مسعودسعد.


اگرچه زنم زن سیر نیستم
ز حال جهان بی خبر نیستم .

نظامی .


درین بوم حاتم شناسی مگر
که فرخنده رویست و نیکوسیر.

سعدی .


|| علم تواریخ و بیان احوال گذشتگان . (غیاث اللغات ) : وی چه کرده است ... چنانکه در تاریخ و سیر پیدا است . (تاریخ بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
صیر. [ ص َی ْ ی ِ ] (ع ص ) خوب صورت . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || (اِ) گور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گروه . (منتهی الارب ). ال...
ثیر. (ع اِ) پرده ٔ چشم .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.