اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیقة

نویسه گردانی: SYQ
سیقة. [ س َی ْ ی ِ ق َ ] (ع اِ) ستور که دشمن آنرا به غارت رانده باشد. (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ستور و جزو آن که در پس آن صائد پنهان شود جهت قدرت یافتن بر صید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صیغه رفتن . [ غ َ / غ ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) زنی یا دختری ، برای مدتی معین و محدود همسر مردی شدن . متعه شدن . به عقد انقطاع درآمدن .
صیغه کردن . [ غ َ / غ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زنی رابرای مدتی معین گرفتن . زنی را به متعه گرفتن . متعه کردن . صیغه گرفتن . رجوع به صیغه و ...
صیغه گرفتن . [ غ َ / غ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) صیغه کردن . زنی را برای مدتی معین گرفتن . متعه کردن . رجوع به صیغه و صیغه کردن شود.
صیغه ساختن . [ غ َ /غ ِ ت َ ] (مص مرکب ) (اصطلاح علم صرف ) کلمه را طبق قواعد علم صرف با تغییر حروف و حرکات بصورتهای گوناگون درآوردن تا مع...
صیغه دادن . [ غ َ / غ ِ دَ ] (مص مرکب ) دختری یا زنی را به عقد منقطع بمردی شوی دادن . به متعه دادن او را. به نکاح موقت او را بمردی دادن .
صیغه خواندن . [ غ َ / غ ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) صیغه جاری کردن . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
صیغه جاری کردن . [ غ َ / غ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صیغه ٔ عقد ازدواج یا طلاق یا معامله ٔ دیگر را با الفاظ مخصوص خواندن . صیغه خواندن .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.