سیماب  در گوش  ریختن . [ دَ ت َ ] (مص  مرکب ) کنایه  از ناشنوا و کر کردن . (از انجمن آرا) 
: همه  گیتی  است  بانگ  هاون  اما نشنود خواجه 
که  سیماب  ضلالت  ریخت  در گوش  اهل خذلانش . 
خاقانی  (از آنندراج ).
صهیل  تازیان  آسمان جوش 
زمین  را ریخته  سیماب  در گوش .
نظامی  (از انجمن آرا).