اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سینی

نویسه گردانی: SYNY
سینی . (اِخ ) دهی است از دهستان لاین بخش کلات شهرستان دره گز. دارای 914 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، کنجد. شغل اهالی زراعت و مالداری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سینی . (اِ مرکب ) خوانی باشد که آن را از طلا و نقره و مس و برنج سازند. (برهان ) (از آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). تشت خوان . (فرهنگ اسدی ). مجموعه...
خم سینی . [ خ َ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از خمیدگی های روده که بشکل دندانه ٔ حرف «س » است . (یادداشت بخط مؤلف ).
پالاوی سینی . (اِخ ) (اُبِرت ُ) ۞ کاپیتن ایتالیائی از رؤسای حزب ژی بلن ۞ .وفات در 1269م . (667 هَ . ق .).
صینی . (ص نسبی ) نسبت است به صین (چین ).
صینی . (ص نسبی ) نسبت است به صینیه و آن شهرکی است زیر واسط.
صینی . (اِخ ) حسن بن احمدبن ماهان ، مکنی به ابوعلی . او از احمدبن عبید واسطی و از او ابوبکر خطیب روایت کند. وی قاضی و خطیب صینیه بود.
قسط صینی . [ ق ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط تلخ است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قُسط و قسطالمرو شود.
نحاس صینی . [ ن ُ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طالیقون مصنوع . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به طالیقون شود.
غضار صینی . [ غ َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خاک رس چینی . رجوع به غضار و چینی و رجوع به الجماهر بیرونی حاشیه ٔ ص 225 شود.
حدید صینی . [ ح َ دی دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خماهان . خماهن . الحدید الصینی ما احب التختم به . (مجمعالبحرین ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.