اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیه

نویسه گردانی: SYH
سیه . [ ی َه ْ ] (ص ) مخفف سیاه . (برهان ). سیاه . اسود. (ناظم الاطباء) : مردمانش همه سیهند از گرمی هوای ایشان . (حدود العالم ).
همی هر زمان اسب برگاشتی
وز ابر سیه نعره بگذاشتی .

فردوسی .


ای بحری و به آزادگی از خلق پدید
چون گلستان شکفته ز سیه شورستان .

فرخی .


رجوع به سیاه شود. || غلام حبشی و هندی و زنگی . (برهان ) (آنندراج ). || نام خط چهارم است از جمله ٔ هفت خط جام جم و آنرا خط ازرق نیز خوانند. (برهان ). || نحس . شوم . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
سیة. [ ی َه ْ ] (ع اِ) سر برگشته ٔ کمان . ج ، سیات . (ناظم الاطباء). خم گوشه ٔ کمان . ج ، سیات . (مهذب الاسماء).- سیةالقوس ؛ سرهای برگشته ٔ کمان...
ثیة. [ ی َ ] (ع اِ) آغل گوسفندان .
صیح . [ ص َ ] (ع اِ) آواز بلند حسب طاقت . (منتهی الارب ). قولهم غضب من غیرصیح و لا نفر؛ یعنی خشمگین شد بخشم میانه ، نه کم و نه بسیار، فال...
عوی صیه . [ ع َ ص ِی ْ ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قصبه ٔ نصار بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان با 250 تن سکنه . آب آن از شطالعرب و لوله کشی ...
خشایه ثیه . [ خ َ ی َ ی َ ] (اِ) شاه را بزبان فارسی قدیم می گفتند ۞ . (از ایران باستان ج 1 ص 46).
راچبورگ سئه . [ س ِ ءِ ] (اِخ ) ۞ یعنی دریاچه راچبورگ و آن دریاچه ای است در آلمان که در میان لاونبورگ و مکلنبورگ قرا دارد. (از قاموس الا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.