اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیه چشم

نویسه گردانی: SYH CŠM
سیه چشم . [ ی َه ْ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) حورالعین . که چشمان سیاه دارد. چشم محبوب . (فرهنگ رشیدی ) :
ای غالیه زلفین ماه پیکر
عیار و سیه چشم و نغز و دلبر.

خسروی .


بیاد سیه چشم گلرخ ببام
چو سرو سهی بر سرش ماه تام .

فردوسی .


برون آورید از شبستان اوی
بتان سیه چشم خورشیدروی .

فردوسی .


سیه چشم و گیسوفش و مشک دم
پری بوی و آهوتک وگورسم .

اسدی .


کنیزی سیه چشم و پاکیزه روی
گل اندام و شکرلب و مشکبوی .

نظامی .


تو مشکبوی سیه چشم را که دریابد
که همچو آهوی مشکین ز آدمی برمی .

سعدی .


بشعر حافظ شیراز میرقصند و می نازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی .

حافظ.


آن آهوی سیه چشم از دام ما برون شد
یاران چه چاره سازم با این دل رمیده .

حافظ.


مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد.

حافظ.


|| (اِ مرکب )باز شکاری . (فرهنگ رشیدی ). رجوع به سیاه چشم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سیه کردن چشم . [ ی َه ْ ک َ دَ ن ِ چ َ / چ ِ ] (مص مرکب ) روشن کردن چشم . (غیاث اللغات ). || سرمه کشیدن و چشم را سیاه کردن . (یادداشت بخط...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.