اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیه گلیم

نویسه گردانی: SYH GLYM
سیه گلیم . [ ی َ ه ْ گ ِ ] (ص مرکب ) کنایه از بدبخت و سیه روز. (برهان ) (آنندراج ) :
دیو سیه گلیم بر آن بود تاکند
همچون گلیم خویش لباس دلم سیاه .

سوزنی .


سیه گلیم خری ژنده جُل ّ و پشماگند
که زندگیش نه درپی پذیرد و نه رفو.

سوزنی .


کاندر شفاست عارضه ٔ هر سپیدکار
واندر نجات مهلکه ٔ هر سیه گلیم .

خاقانی .


گلیم خویش برآرد سیه گلیم از آب
وگر گلیم رفیق آب می برد شاید.

سعدی .


در گلشنی که بلبل باشد سیه گلیم
هر غنچه در نقاب گل آفتاب داشت .

صائب (از آنندراج ).


|| بی دولت . همیشه پریشان و مفلس . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سیاه گلیم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
گلیم سیه . [ گ ِ م ِ ی َه ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مجازاً بخت بد : بس گلیم سیهاکز نظرت گشت سپیدنظر تو سیهی پاک بشوید ز گلیم .فرخی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.