شاه بچه . [ ب َچ ْ چ َ 
/ چ ِ ] (اِ مرکب ) پسر شاه . فرزند شاه . بچه ٔ شاه  
: فکند آن  تن  شاه بچه  بخاک 
بچنگال  کردش  جگرگاه  چاک 
دل  شاه بچه  برآمد بجوش 
سپاه  انجمن  کرد و بگشاد گوش . 
فردوسی .
هر آنگه  که  دارد به  بیداد دست 
دل  شاه بچه  نباید شکست . 
فردوسی .
||  در تداول  عامه  بر کودک  مؤدب  و آرام  نیز اطلاق کنند: این  پسر شاه بچه  است  و چون  فرزند شاهان  ادب  گرفته  و پرهیخته  و مؤدب  است .