اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شاییدن

نویسه گردانی: ŠAYYDN
شاییدن . [ دَ ] (مص ) شائیدن . شایستن . رجوع به شایستن شود. || شایسته و سزاوار بودن . || لایق و مستعد بودن . (ناظم الاطباء) :
فردا به پیمبر بچه شایید چه امروز
اینجا به یکی بنده ٔ فرزندنشایید.

ناصرخسرو.


زیرا که نخست علم باید
تا پیش خدای را بشایی .

ناصرخسرو.


|| لازم بودن و ضرور بودن و بکار بردن . || راضی بودن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
شائیدن . [ دَ ] (مص ) لائق بودن . (غیاث ). رجوع به شاییدن شود. ۞
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.