اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شب

نویسه گردانی: ŠB
شب . [ش َب ب ] (ع مص ) زیاده کردن حسن و جمال زن را سراندازاو چه سفیدی چهره در برابر سیاهی موی یا سرانداز وی را زیباتر کند. (از متن اللغة) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || افروخته کردن لون . (مصادراللغه ٔ زوزنی ص 94). || بهیجان در آوردن . تهییج کردن . (از متن اللغة). || برانگیختن آتش و جنگ . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ص 94). برافروختن آتش و جنگ و مانند آن . (از متن اللغة) (از آنندراج ). شب النار، او شب الحرب ؛ یعنی برافروخته گردید آتش . یا جنگ برافروخته گردید. || روییدن و نمو کردن . (از اقرب الموارد). || بالا کردن اسب دستهای خود را. (از اقرب الموارد). || (اِ) بلندی هر چیزی . (آنندراج ). ارتفاع . (متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
شب خانه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ۞ خانه ٔ شب . شبستان که حرم سرای پادشاهان باشد. (از برهان ). مرادف شبستان . (آنندراج ). شبستان وحرم سرا...
شب خانه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حسن آباد بخش کلیبر شهرستان اهر. 176 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات ...
شب چراغ . [ ش َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چراغ شب . || گوهر آبدار و درخشنده . (ناظم الاطباء). || گوهری است افسانه ای که در شب مثل چراغ میدرخ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شب زنده داری در شب های قدر،اعمال مذهبی خاصی را در شب های 19 و 21 و 23 ماه رمضان انجام دادن را شب احیاء میگویند
شب چراغک . [ ش َ چ َ / چ ِ غ َ ] (اِ مرکب ) شبچراغ . کرم شب تاب . (ازفرهنگ نظام ) (از ناظم الاطباء). شب افروز : شب چراغک چراغله شب تاب کرمکی کو ب...
شب تجلی . [ ش َ ب ِ ت َ ج َل ْ لی ] (اِخ ) شبی که موسی (ع ) را در وادی ایمن انوار الهی به مشاهده رسید. (آنندراج ) : کمال دانش او خود ز شرح ...
شب پرواز. [ ش َ پ َ ] (ص مرکب ) آنکه شب پرواز کند. پروازکننده به شب . || (اِ مرکب ) هواپیماهای شب پرواز که شب بر آسمان برشوند و سیر کنند. (ا...
شب بیدار. [ ش َ ] (ص مرکب ) کسی که شب بیدار باشد و شب زنده دار و بی خواب و کسی که هنگام شب نخوابد. (ناظم الاطباء). شب زنده دار. (مجموعه ٔ مت...
شب پیمای . [ ش َ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) شب پیما. آنکه در شب راه رود. که شب پیمایی کند. || کنایه از شب بیدار. (برهان ). شب بیدار و بی خواب . ...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۸ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.