اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شبابة

نویسه گردانی: ŠBAB
شبابة. [ ش َب ْ با ب َ ] (ع اِ) نام آلت طرب است که از نی توخالی سازند و آن را یراغ و مزمار عراقی نیز گویند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 144). نی و مزمار و آن معروف است . (از متن اللغة از شفاءالغلیل ). و این کلمه مولد باشد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نی و مزمار. (گنجینه ٔ گنجوی چ وحید) :
ز گلبام شبابه ٔ زندباف
دریده صبا شعر گل تا به ناف .

(گنجینه ٔ گنجوی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۷ ثانیه
شبابة. [ ش َ ب َ ] (اِخ ) سراة بنی شبابه از نواحی مکه است . (از معجم البلدان ).
شبابة. [ ش َ ب َ ] (اِخ ) بطنی است از بنی فهم که در طایف یا در سرات سکونت گرفتند و عده ای بدین نام منسوبند. (منتهی الارب ).
شبابة. [ ش َ ب َ ] (اِخ ) ابن سوار فزاری اصل وی از خراسان و ساکن مداین بود. وی از ثقات محدثان بشمار میرفت و در سال 255 هَ . ق . در مکه درگ...
شبابة. [ ش َ ب َ ](اِخ ) ابن المعتمربن لقیط. از مشاهیر عصر خود و از قبیله ٔ عجل بن لجیم است . (از عقدالفرید ج 3 ص 309).
شبابة. [ ش َ ب َ ] (اِخ ) ابن فهدبن زید از قضاعة قحطانیة و جدی است جاهلی . (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 405).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.