شبر
نویسه گردانی:
ŠBR
شبر. [ ش َ ب َ ] (ع اِ) نزدابریشم بافان به معنی تیغه ٔ مربعشکل کوچکی است سوراخ سوراخ و از آن سوراخها نخها میگذرد و با آن نوار پهنی را می بافند. (از دزی ج 1 ص 719) (از محیط المحیط).
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
شبر. [ ش َ / ش ِ ب َ ] (اِخ ) ابن صعفوق بن زرارة الدارمی التمیمی . صحابی است . (از تاج العروس ).
شبر. [ ش َ ] (اِخ ) ابی علقمه . تابعی است . (از تاج العروس ).
شبر. [ ش َ ] (اِخ ) الدارمی . جد است مر لهنادبن السری بن یحیی را. (از تاج العروس ).
شبر. [ ش َ ] (اِخ ) ابن شبر تابعی و از اصحاب عمربن خطاب بوده است . (از تاج العروس ).
شبر. [ ش ِ ] (اِخ ) ابن منقذالاعورالشنی شاعری است تابعی و در جنگ جمل با علی (ع ) بود. (از تاج العروس ).
شبر. [ ش َ ب َ ] (اِخ )نام محلی است در اطراف بحرین . (از معجم البلدان ).
شبر. [ ش ُب ْ ب َ ] (اِخ ) نام حسنین علیه السلام . (از تاج العروس ). || لقب عصام بن یزید اصفهانی است . (از تاج العروس ).
شبر. [ ش ُب ْ ب َ ] (اِخ ) سیدعبداﷲبن محمدرضابن احمدبن علی علوی حسینی موسوی از فقها و محدثان امامیه و صاحب آثار بسیار است . به سال 1242 هَ...
شبر /šebr/ وجب؛ از سرانگشت ابهام تا انگشت کوچک. فرهنگ فارسی عمید