شبط
نویسه گردانی:
ŠBṬ
شبط. [ ش َ ] (ع مص ) زخمی ایجادکردن . شکاف و خراش باریک و دراز ایجاد نمودن . (از دزی ج 1 ص 720): شبطه ؛ او را مجروح کرد به جراحتی باریک و دراز. (از محیط المحیط). || در اصطلاح عامه ، رسم کردن ساحر بر روی زمین خطی را: شبط الساحریشبط شبطا؛ رسم علی الارض علامة. (از محیط المحیط).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
شبط. [ ش َ ب َ ] (اِ) شباط. ماه قبل از آذار. (از اقرب الموارد). رجوع به شباط شود.
شبت . [ ش ِ ] (اِ) دالان و دهلیز خرد و کوچک . (برهان ). دالان و دهلیز کوچک . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). || گیاهی است . رجوع به شِ...
شبت . [ ش ِب ِ ] (اِ) رستنیی را گویند که در ماست کنند و به شیرازی «شود» خوانند. (از برهان ). نام گیاهی است که آن را شوید نیز گویند و از تیره ...