اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شح

نویسه گردانی: ŠḤ
شح . [ ش َ / ش ِ / ش ُح ح ] (ع اِمص ) زفتی . (منتهی الارب ). بخل . (اقرب الموارد). بخیلی . (مهذب الاسماء). || آزمندی . (منتهی الارب ). حرص . و در صحاح به معنی حرص توأم با بخل آمده است . (از اقرب الموارد). بخل با حرص . (زمخشری ) :
تو ز شح و بخل خواهی وز دها
تا ببندی پور ما را بر گدا.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
شح . [ ش َ / ش ِ / ش ُح ح ] (ع مص ) زفتی کردن . (از منتهی الارب ). بخل ورزیدن . (از اقرب الموارد). بخیلی کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (دها...
شه . [ ش َه ْ ] (اِ) مخفف شاه . پادشاه . سلطان : شفیع باش بر شه مرا بدین زلت چو مصطفی بر دادار بَرْرَوِشْنان را. دقیقی .ستم باد بر جان او ماه...
شه . [ ش ُه ْ ] (صوت ، اِ)کلمه ای است که در محل کراهت و نفرت گویند. (برهان ) (از رشیدی ) (از جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از غیاث اللغات ). اف ....
"شه" در زبان مازنی برابر است با شبنم است. "شه" در زبان مازنی برابر است با شما.
شه شه . [ ش َه ْ ش َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه شاه که در اصطلاح شطرنج آنرا کش گویند : گفت شه شه وآن شه کبر ۞ آورش یک به یک ۞ شطرنج برزد ...
شه مات . [ ش َه ْ ] (اِ مرکب ) شاه مات . در اصطلاح بازی شطرنج نماینده ٔ حالت مغلوب شدگی . کلمه ای است که دربازی شطرنج گویند یعنی شاه کِشت ...
شه بیت . [ ش َه ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه بیت . بهترین بیت قصیده یا قطعه یا غزل : محجوبه ٔ بیت زندگانی شه بیت قصیده ٔ جوانی . نظامی .ر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شه ولی . [ ش َه ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بتوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
شه ولی . [ ش َه ْ وَ ] (اِخ ) دهی ازدهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد و حدود 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.