اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ ] (ع اِ) درختی است شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ یاسمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
چراغانی شدن . [ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چراغان شدن . روشن شدن چراغ بسیار در محلی .چراغ بسیار و رنگارنگ در شهر یا در مجلس جشنی روشن شد...
جوانمرگ شدن . [ ج َ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به جوانی مردن : زهر پیری چو خورد شخص جوانی میردپیر هر کس که شود زنده جوانمرگ شده ست .وحید (از ...
نامبردار شدن . [ ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معروف و مشهور شدن . سرشناس گشتن . سروری و سالاری یافتن : نبیره ، پسر داشتم لشکری شده نامبردار هر کشور...
نافرمان شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) استعصا. عصیان کردن . سرکشی کردن . طاغی و یاغی شدن . فرمان نبردن . متمرد شدن : و فتح به بست به خال...
ناپدیدار شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غیب شدن . غایب شدن . گم شدن . نامرئی شدن : در آن بیابان بی پایان ناپدیدار شد. (سندبادنامه ص 144).و ...
واکوفته شدن . [ ت َ/ ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سوده شدن . (ناظم الاطباء).
نصف العمر شدن . [ ن ِ فُل ْ ع ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، از بس اضطراب یا ترس یا اندوه نیمی از عمر از میان بشدن ، یعنی : در لحظاتی یا...
چراغ کور شدن . [ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مردن شخصی که از او هیچکس نماند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کوراجاق شدن . اجاق کور شدن...
چراغ گل شدن . [ چ َ / چ ِ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لازم چراغ گل کردن . (آنندراج ). خاموش شدن چراغ . نشستن چراغ . چراغ مردن .
چراغ مست شدن . [ چ َ / چ ِ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رسم است بلبل بازان را که شامگاه بلبل را در برابر چراغان بر روی دست دارند تا از روشنی چرا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.