شذ
نویسه گردانی:
ŠḎ
شذ. [ ش َذذ ] (ع اِ) مگس سگ یا آن شذا است کعصا. (منتهی الارب ). مگس سگ . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شذ. [ش َذذ ] (ع مص ) شذوذ. تنها شدن . (از منتهی الارب ). (ناظم الاطباء). || نادر شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || غریب شدن . (از م...
شذ و ندر. [ ش َذْ ذَ وَ ن َ دَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ عطفی ) کمیاب و نادر است . شاذ و نادر است . دیریاب و کمیاب است : الاّ ما شَذّ و نَدَر؛ مگر بندرت...
الا ما شذ و ندر. [ اِل ْ لا ش َذْ ذَ وَ ن َ دَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ استثنائیه ) جز آنچه کم یاب و نادر بود. جز آنچه اندک و کمیاب باشد. بندرت . ندر...
شز. [ ش َزز ] (ع ص ) شی ٌٔ شز؛ چیز سخت و خشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یابس . (از مهذب الاسماء). رجوع به شَزیز شود.
شظ. [ ش َظظ] (ع اِ) بقیه ٔ روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بقیه ٔ روز. ج ، اشظاظ. (از اقرب الموارد).
شظ. [ ش َظظ ] (ع مص ) دشوار آمدن کار بر کسی ودر مشقت انداختن وی را آن کار. || شظ قوم ؛ متفرق و پریشان ساختن یا راندن ایشان را. (منتهی ا...