اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شرابخانه

نویسه گردانی: ŠRʼBḴANH
شرابخانه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آنجا که شراب نگه دارند. جای شراب فروشی . (فرهنگ نظام ). میخانه . میکده .خم خانه . خم دان . خمکده . خمستان : فرمود هر شرابی که از شرابخانه برداشته بودند در رود جیلم ریختند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 543). از شرابخانه ٔ احسان کأس فضل بر دست افاضل نهاد. (سندبادنامه ص 35).
شه را به شرابخانه بردند
سرمست به ساقیش سپردند.

نظامی .


ساقی ز می شرابخانه
پیش آر می چو ناردانه .

نظامی .


چه کمی درآید ای جان به شرابخانه ٔ تو
اگر از شراب وصلت ببری ز سر خمارم .

عطار.


گر می بجان دهندت بستان که پیش دانا
ز آب حیات خوشتر خاک شرابخانه .

سعدی .


زاهد اگر به حور و قصورست امیدوار
ما را شرابخانه قصورست و یار حور.

حافظ.


نخفته ام به خیالی که می پزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست ؟

حافظ.


شش قلاجوی شراب از شرابخانه ٔ خاص . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 91). || در اصطلاح صوفیان ، عالم ملکوت را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح صوفیان باطن عارف کامل که در آن باطن شوق و ذوق و عوارف الهیة بسیار باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.