گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شرد نویسه گردانی: ŠRD شرد. [ ش ُ ] (ع اِ) سرخس . بلیخنون بطارس ۞ . (یادداشت مؤلف ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه واژه معنی شرد شرد. [ ش َ رَ ] (ع ص ، اِ) رمندگان . ج ِ شارد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). شرد شرد. [ ش ُ رُ ] (ع ص ، اِ) رمندگان . ج ِ شَرود. کصبور، بمعنی رمنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود