اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شرم زد

نویسه گردانی: ŠRM ZD
شرم زد. [ ش َ زَ ] (ن مف مرکب ) مخفف شرم زده . خجل . شرمگین . شرمنده . شرم زده . (یادداشت مؤلف ) :
سبک شرم زد ۞ سوی چاکر دوید
برهنه بر اندام او درمخید.

ابوشکور بلخی .


بمانی شرم زد در پیش داور
نیابی هیچگونه پشت و یاور.

(ویس و رامین ).


شرم زدم چون ننشینم خجل
سنگ دلم چون نشوم تنگدل .

نظامی .


شرم زد گشته دل رمیده شده
بر سر خاک آرمیده شده .

نظامی .


رجوع به شرم زده شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.