اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شست و شو

نویسه گردانی: ŠST W ŠW
شست و شو. [ ش ُ ت ُ ] (اِمص مرکب ) شستشو. (ناظم الاطباء). شست و شوی . شستن چیزی . غسل . (فرهنگ فارسی معین ) :
دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت
از دیده ام که دمبدمش کار شست و شوست .

حافظ.


رجوع به شستشو و شست و شوی شود.
- شست و شو دادن ؛ شستن . پاک کردن :
گر عاشقی ز گرد علائق غمین مباش
کآن لعل آبدار دهد شست و شوی دل .

صائب تبریزی (از آنندراج ).


ز سیل اشک چنان شست و شوی دیده دهم
که هر نظاره فریبی بیفتد از نظرم .

حکیم کاشی (از آنندراج ).


- شست و شو کردن ؛ شستن . شستشو کردن . غسل کردن :
خدای را به میم شست و شوی خرقه کنید.

حافظ.


- شست و شو کردن کسی را ؛ بسیاری بد و دشنام و ناشایست گفتن بدو. سخت و بسیار بد و زشت گفتن . دشنام فراوان دادن . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
آیا قلم شوی صحیح است؟ یا قلم شور؟
۱۳۹۶/۰۵/۰۷
1
0

آیا قلم شوی صحیح است؟ یا قلم شور؟


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.