اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شطح

نویسه گردانی: ŠṬḤ
شطح . [ ش َ ] (ع اِ) کلمه ای که بدان بزغاله ٔ یکساله را رانند و زجر کنند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شِطَّح شود. || (از ع ، اِ) (اصطلاح عرفان ) آنچه صوفیان گاه وجد و حال بیرون از شرع گویند. (یادداشت مؤلف ). عبارت است از کلام فراخ گفتن بی التفات و مبالات چنانکه بعضی بندگان هنگام غلبه ٔ حال و سکر و غلبات گفته اند، فلا قبول لها و لارد؛ لایؤخذ و لایؤاخذ. چنانکه ابن عربی گفته : انا اصغر من ربی سنتین . و بایزید گفته : سبحانی ما اعظم شأنی . و منصور حلاج گوید: انا الحق . و وجه عدم قبول آن است که غیر انبیاء کسی معصوم نیست . شاید که در باطل افتاده باشند. و وجه عدم رد آن است که از اهل معرفت صادر شده شاید نظر آنان بر معنیی باشد که دیگران از آن محجوبند، پس رد کردن آن رد حق باشد. پس اسلم آن است که : لاقبول و لارد، لاضطراب الطرفین . (از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه
تسبیح و طیلسان به می و میگسار ۞ بخش .

حافظ.


خیز تا خرقه ٔ صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم .

حافظ.


رجوع به شطحات و شطحیة و شطحیات شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
شطح . [ ش ِطْ طَ ] (ع اِ)کلمه ای که بدان بزغاله ٔ یک ساله را می رانند و زجر می کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
شطح . [ ش َ طَ ] (ع اِ) سرریز دیگ . (یادداشت مؤلف ).
شطح. (شَ) [ ع . ] (اِ.) نوعی بیماری ///////////////////////////////////////////////////////////////////////////// خیز تا گرزه صوفی به خَرابات بریم شطح...
شطة. [ ش َطْ طَ ] (ع ص ) جاریةشطة؛ دختر راست قامت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شطة. [ ش ِطْ طَ ] (ع اِمص ) دوری و بعد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دوری . (منتهی الارب ). || (اِ) نوع . (اقرب الموارد).
شطة. [ ش ِطْ طَ ] (ع مص ) مصدر به معنی شَطّ. (ناظم الاطباء). رجوع به شط شود.
شطه . [ ش َ طَ / طِ ] (اِ) یا شته . چیزی مثل پشه که آفت درخت است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شته شود.
شته . [ ش َ ت َ / ت ِ / ش ِت ْ ت َ / ت ِ ] (اِ)سته . انگور. (برهان ) (ناظم الاطباء). به معنی انگور نیز بنظر رسیده است . (مجمعالفرس سروری ) : گر چ...
شته . [ ش َ ت َ / ت ِ ] (ص ) بیمار و دردمند. (ناظم الاطباء). || درمانده و سست و ناتوان و ضعیف . (ناظم الاطباء).
چم شته . [ چ َ ش َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 39 هزارگزی باختر الشتر و 2 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خر...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ب .ز
۱۳۹۸/۰۷/۱۷
0
0

تا کی به هر چند در کف این بازار خرابم تا کجا باید روم در پی اسرار ندانم هر چ اشوب ببینم جدایم هرچ صبردر توشه سازم سرابم عشق معشوق‌ را چه کنم ندانم لذت. عرف زهدو سختی باید خدا را چه کنم شهوت. کیست در این ساحل گیتی عریان چیست برش مدهوش وخراب ومستان


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.