اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شعاع

نویسه گردانی: ŠʽAʽ
شعاع . [ ش َ] (ع ص ) رای پریشان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رای متفرق . (مهذب الاسماء). || (اِ) خار خوشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ۞ سفا. داس . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شُعاع و شِعاع شود.
- شعاع سنبل ؛ شوکهای سر سنبل . داسی . سفا. (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد).
|| داس خوشه . (مهذب الاسماء). || (ص ) شیر تنک آب آمیخته . || همت پراکنده . || نفس شعاع ؛ آن که همت و هموم آن متفرق باشد. || پریشان و پراکنده : ذهبوا شعاعاً؛ پریشان و پراکنده رفتند. || طار فؤاده شعاعاً؛ هموم آن پراکنده گردید. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حسین آباد شعاع السلطنه . [ ح ُ س ِ دِ ش َ عُس ْ س َ طَ ن َ ] (اِخ ) دهی است جزءدهستان غار بخش ری شهرستان تهران . واقع در 2هزارگزی شمال ری ، سر ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.