شعور
نویسه گردانی:
ŠʽWR
شعور. [ ش ُ ] (ع مص ) شَعْر. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دریافتن و دانستن ، و با لفظ گرفتن مستعمل . (آنندراج ). دانستن و دریافتن . (غیاث اللغات ). آگاهی یافتن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). دانستن از طریق حس . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به شَعْر شود.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شاور. [ وو ] (اِخ ) رودی است در خوزستان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شاوور شود.
شاور. [ وَ ] (اِخ ) نام کوهی است واقع در قسمت جنوبی ایالت استراباد و در مسیر علیای رودخانه ٔ نکا و درحدود سه فرسخی شمال غربی بسطام . (از سف...
شاوور. (اِخ ) صورتی از کلمه ٔ شاپور. شاور. || ندیم خسروپرویز. آنکه میان خسرو و شیرین رابط بودو شاوور مردی سیاح و نقاش و حیله ور بود که شیری...
شاوور. (اِخ ) صورتی از کلمه ٔ شاپور و به معنی شاپور است . و او پادشاهی بود از آل اشک بن یافث . (از برهان قاطع). به معنی شاپور، یعنی : شاهزاده ،...
شاوور. (اِخ ) شاپور. شاور. شطیط. رودی بخوزستان که بر آن سدی بسته شد و 21 هزار هکتار زمین بایر را به پنبه کاری و غرس نیشکر مخصوص داشتند. (از ...