شغر
نویسه گردانی:
ŠḠR
شغر. [ش ُ ] (اِخ ) قلعه ای است نزدیک انطاکیه . (منتهی الارب ). قلعه ٔ استواری است در نزدیکی انطاکیه ، و در مقابل آن قلعه ٔ دیگری است موسوم به بکاس ، بالای کوهی که در بین آنها وادی خندق مانندی است . (از معجم البلدان ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
شغر. [ ش َ ] (ع اِمص ) پای برداشتن سگ تا بمیزد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازآنندراج ) (از تاج المصادر بیهقی ). یک پا برداشتن سگ باشد بجه...
شغر. [ ش َ ] (ع اِمص ) دوری . || گشادگی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جدایی . || تقسیم . (ناظم الاطباء).
شغر. [ ش ُ / ش ُ غ ُ ] (اِ) خارپشت . (ناظم الاطباء). اما لغت مصحف سغر و اسغر است . رجوع به سغر و اسغر شود. || شغار و راسو. (ناظم الاطباء).
شغر.[ ش َ غ َ ] (اِ) چغر و سختی و ستبری که در پوست دست و اندام بسبب کار کردن و کار فرمودن پیدا شود. (از برهان ) (ناظم الاطباء). پوست که بر...
شقر. [ ش َ ] (ع اِ) کار مهم و دلچسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مقصود. ج ، شُقور. (از منتهی الارب ) (از آ...
شقر. [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَقْراء و اَشْقَر. (ناظم الاطباء). رجوع به اشقر و شقراء شود.
شقر. [ ش َ ق َ ] (ع مص ) سرخ و سپید شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شقر.[ ش َ ق ِ ] (ع اِ) لاله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لاله و شقایق . ج ، شُقْران ، شُقّار، شُقاری ̍، شَقاری ̍. (از ناظم الاطباء). شقایق است . (...
شقر. [ ش ُ ق َ ] (ع اِ) خروس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || دروغ . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج...
شقر. [ ش َ ] (اِخ ) جزیره ای است به اندلس .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). نام جزیره ای است در مشرق اندلس که از باصفاترین نقا...