اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شغف

نویسه گردانی: ŠḠF
شغف . [ ش َ غ َ ] (ع اِ) پوست درخت غاف . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دورترین مرحله ٔ محبت و دوستی . (از اقرب الموارد). و رجوع به شغاف شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
شغف . [ ش َ ] (ع مص ) رسیدن دوستی مر غلاف دل کسی را، و کذا: شغفه المرض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از ت...
شغف . [ ش َ / ش َ غ َ ] (ع اِ) درآمدنگاه بلغم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به شغاف شود. || دانه ٔ دل . (منتهی الارب ) ...
شغف . [ ش َ غ َ ] (ع مص ) به غلاف دل کسی آویخته شدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شیفته گردانیدن . رسیدن دوستی به میان دل . || در...
شغف . [ش ُ ] (ع اِ) بیماریی است که زیر استخوان پهلو از طرف راست پیدا شود. (آنندراج ). و رجوع به شَغْف شود.
شغف . [ ش َ غ َ ] (اِخ ) نام موضعی است در عمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شقف . [ ش َ ق َ ] (ع اِ) سفال . || سفال شکسته ٔ ریزه . ج ، شِقاف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.