شق
نویسه گردانی:
ŠQ
شق . [ ش ِق ق ] (ع اِ) برادر،گویند: هو اخی و شق نفسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برادر. (آنندراج ) (غیاث ) (از اقرب الموارد). || جانب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناحیت . (مهذب الاسماء). || اندک از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پاره ای از چیزی . (غیاث ). || کرانه ٔ کوه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ) (از اقرب الموارد). || دوست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ). || منظورنظر. || صنفی از پریان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (از اقرب الموارد). || یکی از دو صورت فرضی : بین نفی و اثبات شق ثالث نیست . (یادداشت مؤلف ). راه . طریق : برای نجات از این مخمصه دو راه موجود است و شق ثالث ندارد. (فرهنگ فارسی معین ).
- شق نقیض ؛ صورت و طور نقیض ، و نقیض رفعالشی ٔ باشد چون انسان که اصل است و لاانسان که نقیض آن . (غیاث ) (آنندراج ).
|| یک طرف بار. (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
شق . [ ش َق ق ] (ع اِ) کفتگی . (منتهی الارب ). کفتگی و ترک . ج ، شُقوق . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شکاف و چاک و رخنه و درز. (ناظم ال...
شق . [ ش َ ] (ص ) (اصطلاح عامیانه ) مصحف شخ . مغلوط شخ . راست و دراز. راست و سخت : شق و رق . شق شدن . شق کردن . ایستاده و سخت . (یادداشت مؤل...
شق . [ ش َق ق / ش ِق ق ] (ع اِمص ، اِ) سختی و دشواری . قوله تعالی : لم تکونوا بالغیه الا بشق الانفس . (قرآن 7/16). (از منتهی الارب ) (ناظم ا...
شق . [ ش َق ق ] (ع مص ) کفانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکافتن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (غیاث ) (المصادر زوزنی ...
شق . [ ش ُق ق ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَشَق ّ و شَقّاء. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به اشق و شقاء شود.
شق . [ ش َق ق ] (اِخ ) نام قلعه ای از قلاع خیبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام یکی از هفت قلعه ٔ خیبر. (یادداشت مؤلف ) (از فتوح البلدان ص ...
شق . [ ش ِق ق ] (اِخ ) ابن انماربن نزار.پیشگوی دوران جاهلیت که با سطیح پیشگوی معروف دیگر در یک روز به دنیا آمده و عمر طولانی داشته اند. ...
شق . [ ش ِق ق ] (اِخ ) شق بشکری . نام یکی از دو تن از پیشگویان که اندکی پیش از اسلام در میان عرب میزیستند. وی کسی است که ظهور پیغمبر ا...
شق شق . [ ش ِ ش ِ ] (اِ صوت ) صدایی که از برخورد پا به چیزی ویا از برخورد چیزی خشک به چیزی برخیزد : از آن سو خش خش مخفی از اینسو شق شق مدف...
حصن شق . [ ح ِ ن ِ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به حصن الشق و حبیب السیر جزء سیم از ج 1 ص 131 شود.