شقا
نویسه گردانی:
ŠQA
شقا. [ ش ِ ] (ع اِ) شانه . (مهذب الاسماء). در متون دیگر دیده نشد.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شقا. [ ش َ ] (اِ) شغا. شگا. (یادداشت مؤلف ). شغاه . ترکش و تیردان . (ناظم الاطباء). به معنی تیردان است یعنی جایی که تیر در آن گذارند، و آن...
شقا. [ ش َ ](از ع ، مص ) شقاء. بدبخت شدن . (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به شقاء شود.
شقا. [ ش َ ] (از ع ، اِمص ) شقاء. سختی و تنگی و بدبختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). شقاء. سختی . شدت . عسرت . عسر. شقاوت . شقوه ...
شقا. [ ش َ ] (از ع ، اِمص ) شقاء. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شقاء در معنی اسمی شود.
شقا. [ ش ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔشهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 137 تن . آب از قنات است . محصول عمده غلات است . (از فر...
شقا. [ ش ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد.سکنه ٔ آن 399 تن . آب از قنات است . محصول عمده غلات . راه ماشین رو دارد. ...
شقاء. [ ش َ ] (ع مص ) شقا. بدبخت شدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار) (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). مصدر به معنی شقاوة [ ش َ / ش ِ وَ ]....
شقاء. [ ش َ ] (ع اِمص ) شقا. بدبختی . (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب ). نقیض سعادت . (از اقرب الموارد).- شقاء اصغر ؛ (اصط...
شقاء. [ ش َق ْ قا ] (ع ص ) مؤنث اَشَق ّ. (منتهی الارب ). مؤنث اَشَق ّ. مادیان دراز و گشاده دست و پا. ج ، شُق ّ. (از اقرب الموارد) (ناظم الا...
شقع. [ ش َ ] (ع مص ) به دهان برداشتن آب و خوردن از آوند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || به چشم کردن کسی را: شقع فلا...